- لب شور
- اندک شور
معنی لب شور - جستجوی لغت در جدول جو
- لب شور
- دارای شوری اندک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لب چاک لب شکری: لب شکر گشته ای که تا دانند جای دندان شکستنت خالی است. (میر معصوم تجلی آنند. لغ)
فاقد آب آنکه از آب بی نصیب است، ناسپاس حق ناشناس نمک بحرام
آبی که با شوره قلمی خنک شده باشد
بی علاقه
آکتیویته
پر حرارت. یاسری پر شور داشتن، کله ای پر حرارت داشتن، یا نطق پرشور. که حرارت و گرمی داشته باشد که تند و آتشین باشد
آنکه در شب جائی را نبیند
کسی که یکی از دو لب او شکافته باشد، لب شکافته، شکرلب، سلنج، سه لنج، سه لب
آنکه لب کلفت و آویخته مثل لب شتر دارد
آنکه از آب بی بهره است، آنکه به کسی آب ندهد، خسیس، لئیم
قاب دستمال بنگرید به قاب دستمال ژنده ای که با آن چلو یا جز آن را خیسانند و ظروف چرب را بدان شویند قاب دستمال
کانا گول
درختچه ایست پیچنده از تیره کتوس ها که در نواحی گرم زمین (از جمله جنوب ایران) میروید. این درختچه جزو گیاهان کائوچوکی است و از شیرابه اش میتوان جهت ساختن کائوچو استفاده کردشتر
آنکه لبش شکاف دارد شکافته لب خرگوش لب. توضیح ناهنجاری و بدشکلی لب فوقانی بطرزی که لب بالا بوسیله یک شکاف عمودی بدو قسمت شده باشد، لب شکری ممکنست یک طرفی و یا دو طرفی باشد، علت این عارضه توقف و عدم رشد و نمو و جوش خوردگی جوانه ها صورت در ناحیه لب فوقانی است لب خرگوشی، کسی که لب چاک متولد شده باشد و بعضی گویند در اصل شتر لب بوده است
آنکه لبی مانند لفج شتر ستبر و آویخته دارد
آنچه که لب را بسوزاند داغ: چایی باید لبریز و لب سوز و لب دوز باشد
آنچه که لبها را بهم بچسباند و بپیوندد چایی باید لبریز و لب سوز و لب دوز باشد
آن که لگن را بشوید، پرستار (در مقوقع تحقیر گویند)
آنکه لاشه خورد جیفه خوار، کرکس
سنسکریت سرور جهان بودا، ور جاوند انوشک روان وجودی که هرگز فانی نشود و ارواح کامل را از قید صور ناقص حیوانی رهایی دهد و بمرتبه انسانی رساند
خسیس، حق ناشناس
کسی که شب جایی را نبیند، خفاش
قاب دستمال، تکه ای پارچه که با آن ظرف ها را بشویند یا گردگیری کنند
сенсационно
sensationell
сенсаційно
sensacyjnie
sensacionalmente
sensazionalmente
sensacionalmente